اس ام اس های زیبا و عشقی
اس ام اس زیبا سری 21
اس ام اس زیبا سری 21 SMS Ziba • • • لباس عید بپوش و میان شهر بیا که عید بی تو فقط واژه ای ست در تقویم • • • اس …
اس ام اس های زیبا و جدید
اس ام اس | اس ام اس های زیبا | اس ام اس زیبا اس ام اس زیبا sms ziba • گاهی به اندازه یک مرده خستهام آنقدر که می ترسم بخوابم …
اس ام اس های زیبا و جالب
اس ام اس | اس ام اس های زیبا | اس ام اس زیبا اس ام اس زیبا sms ziba • در آنسوي دنيا زاده شده بودي دور بودي مثل تمام آرزوها …
اس ام اس | اس ام اس های زیبا | اس ام اس زیبا
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم
عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلتِ آن سوال بی جواب گذشت
دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم
و به آوازی گوش می دادم که در آن دلی می خواند:
من تو را، او را
کسی را دوست می دارم.
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
دلتنگ که شدی
برای دو نفر چای بریز
سهم خودت را بنوش
و بگذار سهم من
به عادت همیشگی اش
از دهن بیفتد!
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
ماهی ِ تُنگ کوچکی هم اگر بودم
فراموشم نمیشد دریا…
هیچ موجودی
نداشتههایش را فراموش نمیکند.
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
عجیب به هم ریخته ام
اتاقم را که به خاطر می آوری؟!
پر از تکه های کاغذ
فیلترهای سیگار
و تختِ دو نفره ای
که همیشه
یک نفر روی آن می خوابد
تو همیشه نق می زدی
حالا اما
نیستی که بگویی
جمع کن خودت را!
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
دلم باران می خواهد
و چتری خراب
و خیابانی که
هیچ گاه به خانه ی تو نرسد!
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
به مرگ
گرفته ای مرا
تا به تبی راضی شوم
کاش می دانستی
به مرگ راضی ام وقتی که
تب می کنم از دوری ات !
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
نگاهت را
هنوز از روی عینکم
پاک نکرده ام
و ته کفش هایم
هنوز یک تکه از جنگل
حضور دارد!
من هنوز
خوابهای سفید
می بینم
و فکرهای کهنه ای دارم…
می دانم
اشتباه کردم
نباید عاشقت می شدم!
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
عاشقت نیستم !
حتی اگر
به شیشه آبی که هر روز
بی لیوان سر می کشی
حسادت کنم!
یا به هر شی مسخره ای
که از من
به تو
نزدیک تر است!
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
کوه نیستی
اما،
صدایت که می زنم،
شعر و شور و عشق
به من باز می گردد…
•
اس ام اس زیبا
sms ziba
•
عجیب هوس کرده ام
دستهایت را
مثل نوزادی که در جستجوی سینه ی مادرش
با دهان باز
تمام گهواره را
نفس می کشد
دستهای من
خالی اتاق را
به کبودی می رود
وقتی نا امید می شود
از لمس مهربان ترین اتفاقی که
نمی افتد
از چشمهایم…!