مجموعه 68 متن ادبی و کوتاه در مورد دریا و غروب ساحل
اس ام اس زیبا احساسی
اس ام اس زیبا احساسی SMS Ziba • • • من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی چه به اوجم برسانی چه …
اس ام اس های زیبا و احساسی
اس ام اس | اس ام اس های زیبا | اس ام اس زیبا اس ام اس زیبا sms ziba • بعضي وقت ها دلم مي خواهد با تو بر روي سبزه …
اس ام اس های زیبا مرداد 94
اس ام اس | اس ام اس های زیبا | اس ام اس زیبا اس ام اس زیبا sms ziba • آدم که دلتنگ می شود زود به زود می میرد • …
متن ادبی در مورد دریا
متن ادبی در مورد دریا
در این مطلب از سایت جسارت می خواهیم در مورد متن های زیبا در مورد دریا صحبت کنیم.امیدواریم این مجموعه متن زیبا در مورد دریا مورد توجه شما سروران گرامی قرار گیرد.
اگر به دریا علاقه دارید ممکن است دوست داشته باشید که عکس دریا را نیز مشاهده نمایید ، برای این کار کافی است که بر روی لینک آبی رنگ کلیک نمایید تا خود به خود به صفحه مورد نظر منتقل شوید.
متن در مورد دریا
دریا یکی از زیباترین تصاویری است که هرکسی ممکن است در طول زندگی خود ببیند.
وقتی دلت گرفته باشه …
تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند …
باز هم دل تو بارانیست …
خیس تراز دریا خراب تر از امواج
متن قشنگ دریا
شبیه ساحل
آغوش باز کن
تا خیال دریا بودن کنم
عشق با این همه نیرنگ عواقب دارد
جَدَلِ آینه و سنگ عواقب دارد
رود بی تاب برای لب دریاست ولی …
جاده فرسنگ به فرسنگ عواقب دارد
تو دریای آرام من هستی، تو بهترین احساس را در من به وجود می آوری
تو رویای من هستی، قلبی که الهام بخش من است
تو شعله ایمان به عشق را در من روشن می کنی
هر زمان که نفس می کشم، زندگی زیبایی دوباره پیدا می کند
تو چشم هایی هستی که باعث می شوی من ببینم، تو هدف منی، ملکه راز های منی
تو یکی هستی، یک روز ممکنه مرا به زانو درآوری، تو همه چیز من در این دنیایی
چیزی که می خوام بهت بگم اینه که من عاشق وقار تو هستم، تو روح منی
از “من”
تا
“تو”
…
هفت آسمان
دریاست
وقتی دلت گرفته باشه
تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند
باز هم دل تو بارانی ست
خیس تراز دریا خراب تر از امواج
لاک پشت های کوچکی که تازه به دنیا امده اند را دیده ای؟
بی اختیار به سمت دریا می روند…
این گـونه دوستت دارم بی اختیــــآر
عشق با این همه نیرنگ عواقب دارد
جدل آینه و سنگ عواقب دارد
رود بی تاب برای لب دریاست ولی
جاده فرسنگ به فرسنگ عواقب دارد
بچه های فقیر فقط در زنگ انشا
تعطیلات را به کنار دریا می روند !
بس دیده که شد در انتظارت
دریا و نمیرسد به ساقت
شعر زیبا از سعدی شیرازی
هــوای تو را میــخواهم در این حال دلتنــگی
امــواجــی از یاد تــو را میــــخــواهـــم
در دریای خاطره های به یادماندنی
میخوانمت تا دلم آرام بماند
مثل ساحل آرام باش
تا دیگران مثل دریا، بی قرارت باشند
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟؟
می خواهم آنقدر به پایت گریه کنم که دریا پیش چشمانم کم بیارد
اگــه کــســیـــــو دیـدن کـه بـهـتـون گـفـت :
خـــوشـگــلیــــن
.
.
.
.
.
.
یـا داره خَــرتـــون می کنه یا مـــــــنـــــــو ندیده :-/
با منم اصلا بحت نکنید
از سقف مقفم خبری نیست ما تو دریا زندگی می کنیم !!
متن احساسی در مورد دریا
مد چشمت بی شتابم می کند
موج این دریا حبابم می کند
باز لبخند تو می گوید بیا
باز می آیم ، جوابم می کند
مانده ام سر گشته در یک انتظار
تا غمت کی انتخابم می کند
در نمک باید راز عجیبی نهفته باشد
هم در اشک های ماست
هم در دریا
عجیب شباهتی داشتی با دریا
دریا نیز غرقش که می شوی پس ات می زند
حکایت من…
حکایت کسی بود
که عاشق دریا بود
اما قایق نداشت
از من
تا
تو
هفت آسمان
دریاست
کاش میدانستی برای داشتنت
دلی را به دریا زدم
که از آب واهمه داشت
به دامن گرچه دریا دارد اما
گریبانش نم جویی ندارد
چو کشتی شو عنان از پاردم ساز
ازین دریا که لولویی ندارد
مثل ساحل آرام باش
تا دیگران مثل دریا ، بی قرارت باشند
تمام آب های روی زمین رو میتونی فرض کنی؟
اقیانوس
دریا
باران
فکر کن اگه همشو بخوای با قطره چکان قطره قطره کنی چقدر میشه؟
به همون اندازه دوستت دارم
عجیب شباهتی داشتی با دریا
دریا نیز غرقش که می شوی پس ات می زند
پی یک بوسه گرد پایه حوض
بسی گشتم تو دل دریا نکردی
دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرند،
و بعضی ها که لیاقت تو ندارند غرق شون
دریا کنم اشک و پس به دریا
در هر صدفی جدات جویم
دود اگر بالانشیند…کسرشان شعله نیست…
جای چشم ابرو نگیرد…گرچه او بالاتر است…
شصت و شاهد…هردو دعوی بزرگی میکنند…
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتریست؟
آهن و فولاد از یک کوره می ایند برون…
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است..
گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن..
روی دریا کف نشیند ..قعر دریا..گوهر است…
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
وندرین کار دل خویش به دریا فکنم
شعر از حافظ
متن زیبا در مورد دریا
از مرگ ماهی ها میترسم…
وگرنه درد دلم را به دریا خواهم گفت
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشم هایم چیست؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم؟
مد چشمت بی شتابم می کند
موج این دریا حبابم می کند
باز لبخند تو می گوید بیا
باز می آیم ، جوابم می کند
مانده ام سر گشته در یک انتظار
تا غمت کی انتخابم می کند
صدای موجت ای دریا
برایم شعر زیبایی ست
پر از راز و پر از لذت
همانند معمایی ست
صدف می ریزی از خوبی
به روی ساحلت هرروز
و بوی تازه می گیرد
از این خوبی، دلت هرروز
در آغوش تو ماهی ها
تمام لحظه ها شادند
به زیر آب و روی آب
همیشه شاد و آزادند
پرستوهای دریایی
که خیلی عاشق موجند
نشسته گاه برساحل
و گاهی نیز در اوجند
تو ای دریا ! برای ما
بخوان شعر قشنگت را
به روی ماسه جاری کن
صدای رنگ رنگت را
بیمار:میدونی کی توی دریا غرق میشه؟
دکتر هاوس:معلومه،اونی که شنا بلد نیست.
بیمار:برعکس،اونی که شنا بلده
غرق میشه؛
اونی که شنا بلد نیست توی دریا نمیره.
مرا بپوش
از چشم های بی پروا
مرا غرق کن
در تلاطم آغوشت
آن چنان که از تو
به هیچ ساحلی نرسم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
دریا از من گله مند است! زیرا که همیشه وسعت دل تو را به رخ او میکشم
متن کوتاه در مورد دریا
اول دریا، آرام بود
و شب ها راه نمی رفت
تا تو هوای شهر به سرت زد
حالا هزار سال است
دریا گیج
هی می رود
هی بر می گردد..
ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند
چه تلخ است قصه عادت
آب درون ظرف، شفاف است؛ آب دریا اما تیره. حقیقت های کوچک کلماتی شفاف دارند، حقایق بزرگ اما سکوتی عظیم
اشتباه میکنند
بعضیها
که اشتباه نمیکنند !
باید راه افتاد …
مثل رودها که بعضی به دریا میرسند،
بعضی هم به دریا نمیرسند
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد
میدونی دریا چرا دریا شد؟
به خاطر موجاش اگه موج نداش هیچ و قت دریا نمی شد،
من یه دریام و تو موجهای منی
دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست،
اما برای ماهی زندگیست…
برای کسی که دوستت دارد
” زندگی ” باش ،، نه ” تفریح ”
هزاران قطره را دریا کن ای دوست!
همه اجزاء را یکجا کن ای دوست!
گناه توست،کثرت آفرینی
تو مسئول خطای اینچنینی
متن عاشقانه در مورد دریا
مثل قایقی خسته تو دریا
مثل دیدن تو توی رویا
مثل گریه تلخ دیوونه
دیگه چیزی ازم نمیمونه
اگر سختم، اگر دشوار
اگر سیل مصیبت بار
اگر تلخم ،اگر بیمار
منم از عشق تو بسیار
من آن هم خون و هم گریه
که بغضش را به دریا داد
که از اوج پریدن ها
بر این ویرانه ها افتاد
چه دنیاییه دنیای زیر آب
کاش میشد زیر دریا خونه ساخت
آدم ها من را به یاد تو نمی اندازند ، اینجا هیچکس شبیه تو نیست
دلم که تنگ می شود برایت ، کنار آتش می نشینم و دریا میکشم و به درختان فکر می کنم
به نام خداوندی که ماهی را عشق دریا کرد
مهربانی را وقتی دیدم که کودکی داشت آب شور دریا را با آبنبات چوبی کوچکش شیرین می کرد
روی آن شیشه ی تب دار تورا ها کردم
اسم زیبای تورا با نفسم جا کردم
شیشه بدجور دلش ابریو بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
با سر انگشت کشیدم عکس تورا
عکس زیبای تورا سیر تماشا کردم
شاید عظمت قلب ها را با دریا مثال بزنند…
اما من دوست دارم تو را به ترنم صبحگاهی مثال بزنم…
چون در هوای تو نفس کشیدن عجیب بوی بهشت می دهد
ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند ,چون دریا آرام شد خود را اسیر صیاد یافتند …
تلاطم زندگی حکمت خداست
از خدا دلی آرام می خواهم نه دنیای آرام
تا ته قصه چ پیدا و چ پنهون باتوام..
زیر اوار مصیبت یا ک بارون با توام..
دل ب دریا زدم و کاری ب دنیا ندارم..
تو سکوت سنگین دنیا غزل خون باتوام..
هرچی تنها تر بشی دنیا تورو کم تر میخواد..
خودت اونوقت میبینی چقدر فراوون با توام
میخواهم انقدر ب پایت گریه کنم ک دریا پیش چشمانم کم بیارد
اشتباه می کنند
بعضی ها
که اشتباه نمی کنند !
باید راه افتاد …
مثل رودها که بعضی به دریا می رسند،
بعضی هم به دریا نمی رسند
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد
شاید همه بخواهند خانه شان پنجره ای رو به دریا…. جنگل یا کوه داشته باشد اما….
من به پنجرهای رو به دبیرستان دخترانه هم راضیام
دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
صدای موج ها . . .
گرمی . . .
آغوشت . . .
زندگی یعنی همین . . . .
آرامش . . . عشق . . . امنیت
از تو دور شدم
مثل ابر از دریا
اما هر جا رفتم باریدم.
میدونی چرا. دریا خیلی بامعرفته؟ چون اگه یه بار از ساحلش عبورکنی. تاآخرعمر با موجهاش جای پاهاتو می بوسه… دریاتم به خدا
تمام آب های روی زمین رو میتونی فرض کنی؟
اقیانوس..
دریا..
باران!
فکر کن اگه همشو بخوای با قطره چکان قطره قطره کنی چقدر میشه؟
به همون اندازه دوستت دارم
وداع آخرم با تو، وداعم با نفس هامه
ببین نزدیکه ویرون شم، رفیقم قلب تنهامه
یه دریا تو چشام دارم،شبم لبریز بارونه
بدون تو کسی جز من، کنار من نمیمونه
گزیده ی زیباترین متن های کاربران
میخندی و برات مهم نیست … ای دریغ !
من آن نهنگی ام که به ساحل کشانده ای ..
ارسال شده از زهرا طالعی
ساحل دلت را به خدا بسپار ..
خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد ..
مرجان از تهران
موجی که از دریا گریزان شد کجا می رفت ..
ساحل که دلتنگی دریا را نمی فهمد ..
علی مهدوی
واقعاممنون متناسب حال منه
خیلی عالیه ممنونم از لطفتون
سلام اگر متنی در مورد دریا دارید برای ما ارسال نمایید.ممنون
وقتی دلت گرفته باشه …
تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند …
باز هم دل تو بارانیست …
خیس تراز دریا خراب تر از امواج
عشق با این همه نیرنگ عواقب دارد
جَدَلِ آینه و سنگ عواقب دارد
رود بی تاب برای لب دریاست ولی …
جاده فرسنگ به فرسنگ عواقب دارد
چیزی ویرانگرتر از این نیست که.. دریابیم فریب کسی راخوردیم.. که باورش داشتیم..
خداوندا…!
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر گردی
پشیمان می شدی از قصه خلقت
از اینجا از آنجا بودنت !
خداوندا …!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر به تن داری
برای لقمه ی نانی
غرورت را به زیر پای نامردان فرو ریزی
زمین و آسمان را کفر می گویی … نمی گویی؟
خداوندا …
اگر با مردم آمیزی
شتابان در پی روزی
ز پیشانی عرق ریزی
شب آزرده و دل خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه بازآیی
زمین و آسمان را کفر می گویی ….نمی گویی؟
خداوندا …
اگر در ظهر گرماگیر تابستان
تن خود را به زیر سایه ی دیواری بسپاری
لبت را بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
وقدری آن طرف تر کاخ های مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
و شاید هر رهگذر هم از درونت با خبر باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی ….نمی گویی؟
دگر فریادها در سینه ی تنگم نمی گنجد
دگر آهم نمی گیرد
دگر این سازها شادم نمی سازد
دگر از فرط می نوشی می هم مستی نمی بخشد
دگر در جام چشمم باده شادی نمی رقصد
نه دست گرم نجوائی به گوشم پنجه می ساید
نه سنگ سینه ی غم چنگ صدها ناله می کوبد..
اگر فریادهایی از دل دیوانه برخیزد
برای نامرادی های دل باشد
خدایا گنبد صیاد یعنی چه؟
فروزان اختران ثابت سیار یعنی چه؟
اگر عدل است این پس ظلم ناهنجار یعنی چه؟
وقتی یک مشکل بزرگ داری نگو خدا من مشکل بزرگ دارم بگو من خدای بزرگی دارم
آدم هست دیگر!
گآهی حوصله ی هیچ چیز و هیچ کَس را ندارد …
دلش میخواهد بردارَد خــــودش را بریزد دووور .
لایک
کنار ساحل ایستاده ای …
به دوردست ها خیره میشوی و …
لحظه ای بی درنگ لبخند میزنی !
از دنیای قطره های باران و آرامش ساحل …
هیچگاه چشمانت را رو به طوفان باز نکن …
تنها یک نگاه را بخاطر بسپار …
و آن ،
ساحل آرام است .
” متن اختصاصی صدای دریا “
فوق العاده بود
دریا آن نیست که پر از گوهر باشد ، دریا وجود توست که پر از معرفت است.
ایول
وقتی که زندگی برات خیلی سخت شد، یادت باشه که دریای آروم، ناخدای قهرمان نمیسازه.
ابربارنده به دریا می گفت: من نبارم تو کجایی دریا؟ دردلش خنده کنان دریا گفت: ابر بارنده تو خود از مایی…
تانفس کشیدی انگار نفسم برید توسینه ابروبادو دریا گفتن حس عاشقی همینه
دردهایم را به دریا میگفتم: درا با موج هایش مبرد……!
واگر به آتش میگفتم :با اتش خود دردایم را در خود مهار میکرد ومرا ازغم مهار میکرد
دلتنگی، رودی نیست که به دریا بریزد
دلتنگی، ماهی کوچکی ست
که برکه اش را
از چهار طرف
سنگچین کرده باشند
” علی شفاعت پناهی “
یکی از ما هنوزم رو به دریا
توی دنیای دیروزش اسیرِ
یه خواهش از خدا داره که شاید
جوونی شو بتونه پس بگیره…
خیال کن روزگارم روبه راهه
خیال کن رفتیو دلم نمرده
خیال کن مهربون بودیو قلبم
کنار تو ازت زخمی نخورده
خیال کن هر چی بین ما نبوده
خیال کن خیلی ساده داری میری
خیال کن بی خیال بی خیالم
شاید اینجوری ارامش بگیری
گذشتی از منو ساکت نشستم
گذشتی از منو دیدی که خسته م
تو یادت رفته که توی چه حالی
کنارت بودمو زخماتو بستم
خیال کن که سرم گرمه عزیزم
خیال کن بی تو هیچ دردی ندارم
خیال کن زمستونه ولی من
توی شب هام شب سردی ندارم
خیال کن قلب من شکستنی نیست
خیال کن حقمه تنها بمونم
خیال کن عاشقم بودی ولی من
شاید قدر تو رو هرگز ندونم
گذشتی از منو ساکت نشستم
گذشتی از منو دیدی که خسته م
تو یادت رفته که توی چه حالی
کنارت بودمو زخماتو بستم
به من گفتی تا که دل دریا کن، بند گیسو وا کن
سایهها با رویا، بوی گلها
که بوی گل، ناله مرغ شب تشنگیها بر لب
پنجهها در گیسو، عطر شببو
بزن غلتی اطلسیها را برگ افرا در باغ رویاها
بلبلی میخواند سایهای میماند، مست و تنها …
نگاه تو، شکوهی آه تو، هرم دستان تو
گرمی جان تو، با نفسها
به من گفتی تا که دل دریا کن، بند گیسو وا کن
ابر بارانزا شب، بوی دریا
به ساحلها، موج بیتابی را
در قدمهای پا، در وصال رویا
گردش ماهیها، بوسه ماه
در یاد عشقم غرق شدم از این سرزمین خسته شده ام میخواهم سفر کنم تا نشانی از نماند غمگینم
شب دریا و موج و ماه و سکوتش و تو زندگی کم ادمی تجربه نکرده شاید اونموقع به ارزوهاش فک می کرده وبه خودش و عشق و یا شاید به فراموشی و رفتن ادمها هر تصویری از دریا تو خیالشون داشته باشن نمی تونن با کسی در میونش بزارن چون به خصوصی ترین اتفاق های زندگیش مربوط می شه
حالا که اینقدر از تلاطم خسته ای برگرد
اما اگر خاکی بخواهد ساحلت باشد!
آرزوی کوچکی داشت
عینکی با شیشههای آبی
آبیِ آبی
چقدر دوست داشت دریا را دوباره ببیند
بر پشت بلندترینِ بام بایستد
آسمان را ببیند
برای یک بارِ دیگر
برای یک بارِ دیگر
ابری چشمانِ تو را ببیند
چقدر دوست داشت بداند
به جای خالی آدمها که نگاه میکنی
دنیا چه رنگی دارد
آرزوی کوچکی داشت
زندگی را برای تو
آبیِ آبی میخواست
کسی که دریا را دوست داشت
و آسمان را
وابری چشمانِ تو را
دلتنگی
یعنی به تماشای غروب بنشینی وُ
در آنسوی جهان
خورشید بهجای تو
در چشمهای او طلوع کند!
بین ماهی های دریا و ماهی های تنگ
هیچ فرقی نیست
وقتی
چاره ای جز آب نیست …
فاضل نظری
باید بیشتر به آسمان ها فکر کنم…
همینطور به آب ها…
در رویا هایم موجی آبی جلو می آید و بعد به اعماق بر می گردد
باید این دریا شکل بگیرد و من به آرامش برسم…
باید بیشتر به آبی ها فکر کنم:)
نه منت دریا را می کشم
نه بی تابی ِ جنگل را می کنم
همه را برای تو می آورم…
اگر تو به ارتفاع چوبی این سقف قناعت کنی
یقین، دنیا را درون کلبه ای جای داده ام
بی آنکه هیچ جغرافیایی از حقیقت
به اندازه آغوش تو خبر داشته باشد.
تا دیدار تو
یک شیشه فاصله است و من
مثل ماهی
میانِ تُنگ
و تُنگ
میان دریا.
آه، اگر بشکند این دیوار شیشهای!
هیچ چیز نداشته باشم
جز لحظه ای
تنها یک لحظه
که بالای صخرهای بلند
رو به آسمان
رو به دریا
رو به خدا بایستم
و فریاد بزنم
های آبیِ آسمان
های وسعتِ دریا
هایِ حضورِ همیشگیِ قلبهای خسته
های خورشید
های روشنایی
های روزهای پر رویا
پس سهمِ من کو؟؟؟
نیکی فیروزکوهی
وقتى ملايم و آروم و بى موج باشى ، به جاى ناخداى ورزيده و كشتى ِحسابى، هر اره اوره و شمسى كوره اى يه تخته پاره برميداره روت سوار ميشه….
سیمین دانشور:
من زن خلق شدم نه برای در حسرت یک بوسه ماندن…
برای خلق بوسه ای از جنس آرامش
من زن نشدم که همخواب آدمهای بی خواب شوم
زن شدم که برای خواب کسی رویا شوم
من زن نشدم که در تنهایی ام حسرت
آغوشی عاشقانه را داشته باشم..
زن شدم تا آغوشی در تنهایی عشقم باشم…
به افتخار من و تو
تو نیستی
اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم
رسول یونان
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست ز پا این بند خونین بر کنم نیست
امید آنکه جان خسته ام را به آن نادیده ساحل افکنم نیست…
فریدون مشیری…
من از آغوش تو جایی نمی رم ، برای من همه دنیا همین جاست
تو تنها ساحل روی زمینی ، جهان از بعد آغوش تو دریاست
چنان در عمق آغوش تو غرقم ، که قلبم رو به رویایی نمی ره
کسی که درک اقیانوس و داره ، محاله راه دریا رو بگیره
من از آغوش تو جایی نمی رم ، نمی خوام دستم از دستت جدا شه
برای من خدا اینجاست حالا ، خدا هر جای این دنیاست باشه
از اون روزی که ما تو یادمون هست ، یکی رو قلبمون رگبار می بست
برای من که امنیت ندارم ، مگه جایی از این جا بهترم هست
برای من که امنیت ندارم ، مگه جایی از این جا بهترم هست
من از آغوش تو جایی نمی رم ، نمی خوام دستم از دستت جدا شه
برای من خدا اینجاست حالا ، خدا هر جای این دنیاست باشه
بنوشتم نامه اى براى تو
سپردمش به آب كه رساند دست تو
به جز اين ساحل و امواج آبى ندارم من كسى
كز احوال من با خبر باشد بسى
مردن و گم شدن از ماست نه از فاصله ها
دل از اینهاست که تنهاست نه از فاصله ها
گرچه دیگر همه جا پر زجدایی شده است
مشکل از طاقت دل هاست نه از فاصله ها
نقش کم رنگ سرابی که گذر گاه من است
شاید از چشم تو پیداست نه از فاصله ها
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه …
تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه .
دست کردم تو آکواریوم درش آوردم .
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن .
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو .
اینقده بالا پایین پرید خسته شد و خوابیـــد .
دیدم بهترین موقع است تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.
…
الان چند ساعته بیدار نشده یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده و خودشو زده به خواب… .
این داستان رفتار بعضی از آدم هایی است که کنارمونند.
دوستشون داریم و دوستمون دارند
ولی ما رو نمی فهمند و فقط تو دنیای خودشون دارند بهترین رفتار را با ما می کنند…!
کِشتی ها را
عصیان زده باشد
یا طوفان
نهنگ زده باشد
یا کوه یخ
هنوز هم می شود دریا را دوست داشت
درد اینجاست
که شما
سُکان دست کسی نمی دهی آقا
خدایا !
کدام عاشقِ بینام
از این جاده به جانبِ آن منزلِ ناپیدا رفته است ،
که من او را هنوز
از خوابِ گریه …
به دامنِ دریا میطلبم ؟!
“سید علی صالحی”
خروش موج با من می کند نجوا:
که هرکس دل به دریا زد رهایی یافت…
“فریدون مشیری”
ماه هاست
نفس لحظه هایم
سنگین شده،
و در بازای بی شام!
غریب افتاده ام…
دریا با پاهایم
کوتاه نمی آیدو
دست هایم
به زمین نمی رسند
و آسمان را
گرسنه می بینم!
کجایی آشنا؟
بیا به تماشای ذره ذره مردن آفتاب
بیا…
برایم گوش ماهی بیاور؛
گوشم از حرف آدمیان پر است؛
یک پیاله صدای دریا؛
کافی است …
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیوهاشان
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
دور باید شد دور
مرد آن شهر اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ اینهتالاری سرخوشی ها را تکرار نکرد
چاله ابی حتی مشعلی را ننمود
دور باید شد دور
شب سرودش را خواند
نوبت پنجره هاست
همچنان خواهم خواند
همچنان خواهم راند
پشت دریا ها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس ترا می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می اید در باد
پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
پشت دریا ها شهری است
قایقی باید ساخت
دریا شده است خواهر و من هم برادرش
شاعرتر از همیشه نشستم برابرش
خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش
میخواهم اعتراف کنم هر غزل که ما
با هم سروده ایم جهان کرده از برش
خواهر! زمان، زمان برادرکشیست باز
شاید به گوش ها نرسد بیت آخرش
با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون
شعری که دوست داشتی از خود رهاترش
دریا سکوت کرده و من حرف میزنم
حس میکنم که راه نبردم به باورش
دریا! منم! هم او که به تعداد موج هایت
با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش
هم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها
خون می خورند از رگ در خون شناورش
خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست
خرچنگ ها مخواه بریسند پیکرش
دریا سکوت کرده و من بغض کرده ام
بغض برادرانه ای از قهر خواهرش
دریا شده است خواهر و من هم برادرش
شاعرتر از همیشه نشستم برابرش
خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش
میخواهم اعتراف کنم هر غزل که ما
با هم سروده ایم جهان کرده از برش
خواهر! زمان، زمان برادرکشیست باز
شاید به گوش ها نرسد بیت آخرش
با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون
شعری که دوست داشتی از خود رهاترش
دریا سکوت کرده و من حرف میزنم
حس میکنم که راه نبردم به باورش
دریا! منم! هم او که به تعداد موج هایت
با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش
هم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها
خون می خورند از رگ در خون شناورش
خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست
خرچنگ ها مخواه بریسند پیکرش
دریا سکوت کرده و من بغض کرده ام
بغض برادرانه ای از قهر خواهرش
دریا شده است خواهر و من هم برادرش
شاعرتر از همیشه نشستم برابرش
خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش
میخواهم اعتراف کنم هر غزل که ما
با هم سروده ایم جهان کرده از برش
خواهر! زمان، زمان برادرکشیست باز
شاید به گوش ها نرسد بیت آخرش
با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون
شعری که دوست داشتی از خود رهاترش
دریا سکوت کرده و من حرف میزنم
حس میکنم که راه نبردم به باورش
دریا! منم! هم او که به تعداد موج هایت
با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش
هم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها
خون می خورند از رگ در خون شناورش
خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست
خرچنگ ها مخواه بریسند پیکرش
دریا سکوت کرده و من بغض کرده ام
بغض برادرانه ای از قهر خواهرش
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
خوردهام تیر فلک باده بده تا سرمست
عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم
جرعه جام بر این تخت روان افشانم
غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
ههه
دل من به دریا زدو رفتت پشته پا به رسم دنیا زدو رفت
سلااام،عالی????…خیلی قشنگ و احساسی بودند خخخخخخخخ
دریا درهرزمان دیدن دارد
دریا درهرمکان دیدن دارد
دریاهنگام ارامشش دیدن دارد
دریا هنگام طوفانش هم دیدن دارد
آخر دریا عشق من است و عشق من دیدن دارد
کانال کاپیتان مخصوص دریا دلا کانالی برا عاشقای دریا @captain_nasiri
از دستم که رفتی ای کاش از دل هم میرفتی. …
خیلی عالی بود ممنونم …….
ماهی شده بود باورش توراگه بندازن سرش میشه عروس ماهی ها شاه ماهی میشه همسرش ماهی نمیشدباورش توراگه بندازن سرش نگاه سرد ماهی گیرمیشه نگاه اخرش