اس ام اس های عاشقانه و احساسی
اس ام اس های عاشقانه و احساسی
اس ام اس | اس ام اس های عاشقانه | اس ام اس عاشقانه اس ام اس عاشقانه sms asheghaneh • وقتی همدیگر را به آغوش می کشیم نمی دانیم چکار کنیم …
اس ام اس عاشقانه به روز و ناب
اس ام اس عاشقانه به روز و ناب SMS Asheghaneh • • • شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشک هاست پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی • • …
اس ام اس های عاشقانه و جدید
اس ام اس | اس ام اس های عاشقانه | اس ام اس عاشقانه اس ام اس عاشقانه sms asheghaneh • می توانم به عکسات نگاه کنم وَ ظرافتِ تنات را در …
اس ام اس | اس ام اس های عاشقانه | اس ام اس عاشقانه
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
تو عاشق باران بودی
رفتی…
من از غصه آب شدم
خورشید کم کم بخارم کرد
حالا سالهاست
دارم برایت می بارم.
•
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
رفتنت انفجار هیروشیما بود
بعد آن
هر دوست داشتنی
در من به دنیا می آید
ناقص است.
•
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
آدم که دلش بگیرد،
دردش را
به کدام پنجره بگوید
که دهانش
پیش هر غریبه ای باز نشود..!؟
•
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
همه چیز کنار تو لطیف است
پونههای لب رودخانه
سنگی که در آب می اندازی
و کلمات بی رحمی که بر زبان می آوری
صدایت
شب آرامی ست
که جنگل را در بر می گیرد
و آخرین شعله های آتش را
در من خاموش می کند…
•
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت
دیدی که از آن روز چه شب ها بگذشت
وز گفته خود هیچ نیامد یادت.
•
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
بوسیدمت …
و یک نفس تا خانه مان دویدم
آنروز همه چیز زیبا بود
حتی قار قار کلاغ .
•
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
دور می شوی
و تنهایی بزرگ تر می شود…
همیشه اجسام
نزدیک به غروب خورشید،
سایه های بلند تری
دارند….
•
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
با دست هایی که در بند ماندن اند،
و چشم هایی که محو سفر،
به من حق بده،
تا سردرگم یک انتظار،
سکوت کنم.
•
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
بلیط قطار را پاره می کنم
و با آخرین گله ی گوزن ها
به خانه برمی گردم
آن قدر شاعرم
که شاخهایم شکوفه داده است!
و آوازم
چون مه ای بر دریاچه میگذرد:
شلیک هر گلوله خشمی است
که از تفنگ کم میشود
سینهام را آماده کردهام
تا تو مهربانتر شوی…
•
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
من تمام خنده های جهان را گم کرده ام،
پر شده ام از این همه تاریکی…
حالا تو هی از باران و
کوچه های خیس شعر به من بگو
از سیب و هوس،
و من پشت می کنم به هر چه لبخند است
به هر چه آفتاب…
رو می کنم
به شب،
به تمام بغضی
که راه نفسم را بند می آورد…
من هوا کم می آورم…
عشق من، چیزی نگو؛
فقط بیا…