گلچین زیباترین اشعار سعدی

گلچین زیباترین اشعار سعدی

اشعار سعدی اشعار سعدی,اشعار سعدی شیرازی,اشعار سعدی شیرازی عاشقانه,اشعاری سعدی شیرازی,اشعار حافظ شیرازی,غزلیات سعدی شیرازی,اشعار حافظ شیرازی با معنی,اشعار حافظ شیرازی Pdf,اشعار سعدی شیراز,دیوان اشعار سعدی شیرازی,اشعار عربی سعدی شیرازی,شعر سعدی,شعر سعدی …

گلچین زیباترین شعر در مورد اعتیاد

گلچین زیباترین شعر در مورد اعتیاد

شعر در مورد اعتیاد شعر در مورد اعتیاد ،شعر در مورد اعتیاد به اینترنت،شعری در مورد اعتیاد،شعر در مورد اعتیاد،شعر طنز در مورد اعتیاد،شعر در مورد ترک اعتیاد،شعر در مورد پیشگیری از …

گلچین زیباترین شعر در مورد پشیمانی

گلچین زیباترین شعر در مورد پشیمانی

شعر در مورد پشیمانی شعر در مورد پشیمانی ،شعر در مورد پشیمانی از گناه،شعر در مورد پشیمانی سودی ندارد،شعر در مورد پشیمانی از اشتباه،شعری در مورد پشیمانی،شعر در مورد پشیمانی،شعر کوتاه در …

شعر مولانا در مورد سگ

شعر مولانا در مورد سگ

در این مطلب از سایت جسارت می خواهیم یکی از زیباترین و بهترین شعر مولانا در مورد سگ را برای شما عزیزان منتشر کنیم. امیدواریم این مطلب مورد توجه شما سروران گرامی قرار گیرد.

اگر به سگ علاقه دارید می توانید شعر در مورد سگ و شعر سعدی در مورد سگ را ملاحظه نمایید.کافی است که بر روی لینک آبی رنگ کلیک نمایید.

شعر مولانا در مورد سگ

آن سگی می‌مرد و گریان آن عرب

اشک می‌بارید و می‌گفت ای کرب

سایلی بگذشت و گفت این گریه چیست

نوحه و زاری تو از بهر کیست

گفت در ملکم سگی بد نیک‌خو

نک همی‌میرد میان راه او

روز صیادم بد و شب پاسبان

تیزچشم و صیدگیر و دزدران

گفت رنجش چیست زخمی خورده است

گفت جوع الکلب زارش کرده است

گفت صبری کن برین رنج و حرض

صابران را فضل حق بخشد عوض

بعد از آن گفتش کای سالار حر

چیست اندر دستت این انبان پر

گفت نان و زاد و لوت دوش من

می‌کشانم بهر تقویت بدن

گفت چون ندهی بدان سگ نان و زاد

گفت تا این حد ندارم مهر و داد

دست ناید بی‌درم در راه نان

لیک هست آب دو دیده رایگان

گفت خاکت بر سر ای پر باد مشک

که لب نان پیش تو بهتر ز اشک

اشک خونست و به غم آبی شده

می‌نیرزد خاک خون بیهده

کل خود را خوار کرد او چون بلیس

پارهٔ این کل نباشد جز خسیس

من غلام آنک نفروشد وجود

جز بدان سلطان با افضال و جود

چون بگرید آسمان گریان شود

چون بنالد چرخ یا رب خوان شود

من غلام آن مس همت‌پرست

کو به غیر کیمیا نارد شکست

دست اشکسته برآور در دعا

سوی اشکسته پرد فضل خدا

گر رهایی بایدت زین چاه تنگ

ای برادر رو بر آذر بی‌درنگ

مکر حق را بین و مکر خود بهل

ای ز مکرش مکر مکاران خجل

چونک مکرت شد فنای مکر رب

برگشایی یک کمینی بوالعجب

که کمینهٔ آن کمین باشد بقا

تا ابد اندر عروج و ارتقا

ای جان سخن کوتاه کن یا این سخن در راه کن

در راه شاهنشاه کن در سوی تبریز صفا

ای تن چو سگ کاهل مشو افتاده عوعو بس معو

تو بازگرد از خویش و رو سوی شهنشاه بقا

سگ گرگین این در به ز شیران همه عالم

که لاف عشق حق دارد و او داند وقایت‌ها

تو بدنامی عاشق را منه با خواری دونان

که هست اندر قفای او ز شاه عشق رایت‌ها

هین چشم فروبند که آن چشم غیورست

هین معده تهی دار که لوتیست مهیا

سگ سیر شود هیچ شکاری بنگیرد

کز آتش جوعست تک و گام تقاضا

یکی دم رام کن از بهر سلطان

چنین سگ را چنین اسب حرون را

تو دوزخ دان خودآگاهی عالم

فنا شو کم طلب این سرفزون را

جان ما همچون سگان کوی او خون خوار شد

آفرین‌ها صد هزاران بر سگ خون خوار ما

در نوای عشق آن صد نوبهار سرمدی

صد هزاران بلبلان اندر گل و گلزار ما

گفتنت الله اکبر رسمی است

گر تو آن اکبری اکبر بیا

چون می احمر سگان هم می‌خورند

گر تو شیری چون می احمر بیا

 دلنوشته برای سگ ، استوری در مورد سگ ، متن از زبان سگ ، متن انگلیسی در مورد وفای سگ

دلنوشته برای سگ

مردی در راه بازگشت به خانه بود

که در خیابان کودک فقیری را دید

که غذایش را با سگی گرسنه تقسیم میکند،

نزدیک رفت و پرسید: چرا غذایت را به این حیوان میدهی؟

کودک سگ را بوسید و گفت:

این سگ نه خانه دارد، نه غذا دارد،

هیچکس را هم ندارد، اگر من کمکش نکنم می میرد.

مرد گفت: سگِ بی خانمان در همه جا وجود دارد،

آیا تو می توانی همه آنها را از مرگ نجات دهی؟

آیا تو می توانی جهان را تغییر دهی؟

پسر نگاهی به سگ کرد و گفت:

کاری که من برای این سگ می کنم،

تمام جهانش را تغییر می دهد.

نیازی نیست انسانِ بزرگی باشیم،

انسان بودن، خود نهایتِ بزرگی است.

می توان ساده بود، ولی انسان بود

⇔⇔⇔⇔

هر چه بیشتر

آدم ها را می شناسم،

بیشتر سگم را

دوست دارم.

⇔⇔⇔⇔

وقتی که تاج پادشاهی رو

بر سر سگی بذاری،

سخته که دوباره بهش

قلاده ببندی.‌.

⇔⇔⇔⇔

استوری در مورد سگ

وقتی انسانی

سگی را می کشد،

اسم آن را تفریح می گذارد،

ولی وقتی سگی انسانی را بکشد،

اسم آن را درنده خویی می گذارد.

⇔⇔⇔⇔

نویسندگان مثل تیر چراغ برق

و منتقدان مثل سگ ها هستند.

از تیر چراغ بپرس که راجع به سگ ها

چه فکری می کند.

آیا سگ آسیبی به تیر چراغ می زند؟

⇔⇔⇔⇔

متن از زبان سگ

انسان جانوری است

که معامله می کند:

هیچ حیوان دیگری

این کار را نمی کند.

هیچ سگی استخوانش را

با دیگری معاوضه نمی کند.

⇔⇔⇔⇔

سه دوست وفادار وجود دارد:

همسر پیر،

سگ پیر،

و پول آماده.

⇔⇔⇔⇔

به انسانهایی که سگ ها را دوست ندارند

نمی توانم اعتماد کنم،

اما اگر سگی از انسانی بدش بیاید

به حس آن سگ اعتماد میکنم.

⇔⇔⇔⇔

از بوی دود و آهن و گِل مست می شود

در سرزمین من عرق کارگر سگی ست

جنــگ و جــنون و زلــــــزله؛ مــرگ و گرســنگی

اخبار یک ، سه ، چار، دو ،تهران، خبر سگی ست

⇔⇔⇔⇔

 قامت خسرو ز غم چون دم سگ حلقه شد

تا فلکش طوق ساخت بهر سگ کوی تو

⇔⇔⇔⇔

متن انگلیسی در مورد وفای سگ

This is not benevolence

To oss in front of a hungry dog,

That is, when you are as hungry as a dog,

Share everything you have with that dog !! …

⇔⇔⇔⇔

To humans

Who do not like dogs

I can not trust,

But if a dog hates a human

I trust that dog’s sense.

آخرین بروز رسانی در : یکشنبه 9 آذر 1399

کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام جسارت و لینک مستقیم بلا مانع است.