گلچین اشعار عاشقانه محسن نظری

گلچین اشعار عاشقانه محسن نظری

اشعار محسن نظری اشعار محسن نظری ، اشعاری از محسن نظری ، شعر محسن نظری ،اشعار عاشقانه محسن نظری ، مجموعه اشعار محسن نظری،شعر از محسن نظری،شعر های محسن نظری , زیباترین …

گلچین زیباترین شعر در مورد خماری

گلچین زیباترین شعر در مورد خماری

شعر در مورد خماری شعر در مورد خماری ,شعر درباره خماری,شعر برای خماری,شعر در باره خماری,شعر با خماری,شعر درمورد خماری,شعر با کلمه خماری,شعر با کلمه ی خماری,شعری در مورد خماری,شعری درباره خماری,شعر …

گلچین زیباترین شعر در مورد تخت سلیمان

گلچین زیباترین شعر در مورد تخت سلیمان

شعر در مورد تخت سلیمان شعر در مورد تخت سلیمان ,شعر درباره تخت سلیمان,شعر برای تخت سلیمان,شعر در باره تخت سلیمان,شعر با تخت سلیمان,شعر درمورد تخت سلیمان,شعر با کلمه تخت سلیمان,شعر با …

شعر در مورد آتشفشان

شعر در مورد آتشفشان ,شعری در مورد آتشفشان,شعر درباره آتشفشان,شعر در مورد آتشفشان,شعری در مورد آتشفشان,شعر درباره آتشفشان,شعر آتشفشان,شعر کودکانه آتشفشان,شعر درباره ی آتشفشان,شعر باموضوع آتشفشان,شعر از آتشفشان,شعری در باره ی آتشفشان

شعر در مورد آتشفشان

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آتشفشان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

بیا

پیش از آنکه آتشفشان دلم

صبر این کوه زنانه را

در خود ذوب کند

بیا

پیش از آنکه بیایی

و نباشم 

دیگر هیچ جا

هیچ جا

نباشم

شعر در مورد آتشفشان

راستی تو مرا می بینی والا یار؟

اگر می دیدی حتم دارم ذوب می شدم در آتشفشان نگاهت

هنوز نفس میکشم

و مشتاق نگاه تو

چون آتشی زیر خروارها خاکستر از خاطره

و فریاد می زنم

نگاهی کن

بنگر

تا باز گر بگیرم و آتش زنم

هر چه هست غیر از تو

والا یار… نگاهی… .

شعری در مورد آتشفشان

زمین عاشق شد و آتشفشان کرد و هزار هزار سنگ آتشین به هوا رفت.

خدا یکی از آن هزار هزار سنگ آتشین را به من داد تا در سینه‌ام بگذارم و قلبم باشد.

حالا هر وقت که روحم یخ می‌کند، سنگ آتشینم سرد می‌شود و تنها سنگش باقی می‌ماند

و هر وقت که عاشقم، سنگ آتشینم گُر می‌گیرد و تنها آتش‌اش می‌ماند.

مرا ببخش که روزی سنگم و روزی آتش.

مرا ببخش که در سینه‌ام سنگی آتشین است.

شعر درباره آتشفشان

جانم از آتشفشان ها گذر می کند

با خویشتن در جنگم

از خود عبور می کنم

تو آن سوی من ایستاده ای

و لبخند می زنی

و لبخند تو آن قدر بها دارد

که به خاطرش از آتش بگذرم

من طلا خواهم شد

می دانم

شعر در مورد آتشفشان

من تشنه ی آتشم

آن اقیانوس را در جانم سرازیر کن!

آن آتشفشان دیوانه را زنجیر از دهانش برگیر و همه را

یک جا بر سرم ریز!

بگذار بسوزم!

بگذار در آن آتش های سیال بگدازم!

مترس!

آن همه را این همه در سینه ات پنهان مکن!

به جان من بریز!

این همه در اندیشه ی سلامت و راحت من نباش!

می خواهم در آنچه تو می گدازی , بگدازم.

بگو , بریز , دهانت را بگشای

ای قله ی سنگی آتشفشان!

خاموشی تو مرا در کنارت بیشتر می گدازد…

من دیگر تحمل ندارم .

آن زندان بزرگ را بشکن!

شعری در مورد آتشفشان

صاحب چشمان روشن ابروان خنجری

اولین سنت شکن در راه ورسم دلبری

دختر آتشفشان ها،مادر پروانه ها

خانم دانشکده،با مانتویی خاکستری

شعر درباره آتشفشان

هــــــر چــــــند خامـــوشـم ولـی هــرگـــز مپنـــــداری

آتـشـفشان خفـتــــــه دیـگــــر فکـــــر طــغیــان نیست

من عـاشـقـــــم حـتــی اگــــر شــاعــــر نـــمی بــــودم

امــــا بـــدون عـشـق ، شـاعــــر بــــودن آسان نیست

شعر آتشفشان

با آنکه دشوار است ،می بندم زبان را

خاموش میدارم دل آتشفشان را

دیگرنخواهم گفت-باشد،روی چشمم-

این جمله ی برخاسته ازعمق جان را

شعر کودکانه آتشفشان

مهار عقده ی آتشفشان خاموشم

گدازه‌ های دلم دردهای پنهانی ست

صفات بغض مرا فرصت بروز دهید

درون سینه ی من انفجار زندانی ست

شعر درباره ی آتشفشان

داغ از آتشفشان سینه جاری شد به اشک

تا بگیرم من در این آتش وضوی عشق را

گل نمی داند که داغ و درد و دود و سوز چیست

عود می داند که دارد رنگ و بوی عشق را

شعر باموضوع آتشفشان

در پشتِ پلک‌هایت آن دو برگِ روشنِ افرا چه خوابی می‌بینی ؟

با دست‌هایی که دو آتشفشان‌ هم‌گون را پاس می‌دهند

تا این شب هم‌چنان آرام‌ترین شبِ زمین باشد

با چانه‌ی بالا برده به قهرت که گهواره‌ی بوسه‌های توست

و بازی‌گوشانه گویی حقیقتِ عشقِ مرا انکار می‌کند

چه خوابی می‌بینی ؟

شعر از آتشفشان

تو نمی دانی یک زن عاشق

آتشفشان خروشانی ست درون اقیانوس

جهنمی رقصان روی باغ های بهشت

شعری در باره ی آتشفشان

زن شیرین است

هربرگ تنش شهد دارد

آسمانش ابرهای بهاری و

زمینش آتشفشانی از شعله های سوزان

مگر می شود با چنین معجزاتی ایمان نیاورد

شعر در مورد آتشفشان

پنداشتی چون کوه 

کوه خاموش دم سردم ؟

بی درد سنگ ساکت بی دردم ؟

نی

قله ام

بلندترین قله غرور

اینک درون سینه من التهاب هاست

هرگز گمان مبر

شد خاطرات تلخ فراموشم

هرچند

نستوه کوه ساکت و سردم لیک

آتشفشان مرده خاموشم

شعری در مورد آتشفشان

عشق کیست ؟ زنی‌است با ژرفایش ؟

گل‌های سرخ و آتشفشان‌هایش ؟

یا این خورشید سرخ‌ با خون متلاطم‌ام

وقتی غرقه می‌شوم در اعماقش تا آخرین ریشه‌ها ؟

شعر در مورد آتشفشان

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد تظاهر

شعر در مورد امام رضا

شعر در مورد ضریح امام رضا

شعر در مورد ساحل

شعر در مورد اربعین

آخرین بروز رسانی در : پنج شنبه 23 فروردین 1397

کپی برداری از مطالب سایت با ذکر نام جسارت و لینک مستقیم بلا مانع است.