گلچین زیباترین شعر در مورد اسم ساغر
گلچین زیباترین شعر در مورد چرخش روزگار
شعر در مورد چرخش روزگار شعر در مورد چرخش روزگار ,شعر درباره چرخش روزگار,شعر برای چرخش روزگار,شعر در باره چرخش روزگار,شعر با چرخش روزگار,شعر درمورد چرخش روزگار,شعر با کلمه چرخش روزگار,شعر با …
گلچین زیباترین شعر در مورد بصیرت
شعر در مورد بصیرت شعر در مورد بصیرت ،شعر در مورد روز بصیرت،شعر در مورد چشم بصیرت،شعر درباره بصیرت،شعری در مورد بصیرت،شعر درباره روز بصیرت،شعر درباره چشم بصیرت،شعری درباره بصیرت،شعر درباره ی …
گلچین زیباترین شعر در مورد ظاهر بینی
شعر در مورد ظاهر بینی شعر در وصف ظاهر بینی,شعر در مورد ظاهر بینی,شعر درباره ظاهر بینی,شعری درمورد ظاهر بینی,شعر درباره ی ظاهر بینی,شعر ظاهر بینی,شعر درباره ظاهر بینی,شعر در مورد ظاهر …
شعر در مورد اسم ساغر
شعر در مورد اسم ساغر ,شعر درباره اسم ساغر,شعر درمورد اسم ساغر,شعر درباره اسم ساغر,شعر درمورد اسم ساغر,شعر برای اسم ساغر,شعر با اسم ساغر,شعر با کلمه ساغر,شعر با نام ساغر,شعری با کلمه ساغر
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم ساغر برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بلبلان از بوی گل مستند و
ما از روی دوست
دیگران از ساغر و
ساقی و ما از یاد دوست.
شعر در مورد اسم ساغر
در قایق سرگشتهی این ماه هلالی
من هستم و یاد تو و دریای خیالی
این گوشه همان گوشه و این میز همان میز
جای لب تو مانده بر این ساغر خالی.
شعر درباره اسم ساغر
میخانه ها را وا کنید ای باده خواران
پیمانه را احیا کنید ای میگساران
باده درساغرکنید توبه ی دیگر کنید
شعر درمورد اسم ساغر
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
شعر درباره اسم ساغر
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
شعر درمورد اسم ساغر
سبز است لبت ساغر از او دور مدار
می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن
شعر برای اسم ساغر
لبریز می غمها ، شد ساغرِ جان من
خندیدی بگذشتی ، پیمانه چه می دانی
شعر با اسم ساغر
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی
شعر با کلمه ساغر
می ترسم، آن را که دوست میدارم بگویم:
“دوستت دارم”
چرا که شراب چون از ساغر
ریخته شود
اندکی از آن کاسته می شود.
شعر با نام ساغر
بیش از آن شوق که من با لب ساغر دارم
لب ساقی به دعاگویی من مشتاق است
شعری با کلمه ساغر
ساغر بازیچه فانی ببر
ساغر مردانه ما را بیار
شعر در مورد اسم ساغر
چکنم ساغر صهبا که چو خواجو بصبوح
قدح دیده من ساغر صهبای منست
شعر درباره اسم ساغر
خون جگر به ساغر من کرده
ساغر ز دست مدعیان نوشی
شعر درمورد اسم ساغر
ما داغ توبه بر دل ساغر گذاشتیم
دور طرب به نشأه دیگر گذاشتیم
شعر درباره اسم ساغر
تا فتد در ساغر ما عکس روی دلبری
ساغر از باده لبالب هر زمان خواهیم کرد
شعر درمورد اسم ساغر
وگر ساغر نداری می بیاور
دهان را همچو ساغر می توان کرد
شعر برای اسم ساغر
یک ساغر لطیفی کز غایت لطیفی
گویی همه شرابست خود نیست هیچ ساغر
شعر با اسم ساغر
ترک قدح کن بیار ساغر زفت ای نگار
ساغر خردم سبوست من چه کنم کفجلیز
شعر با کلمه ساغر
عرضه کند هر دمی ساغر جام بقا
شیشه شده من ز لطف ساغر او مال مال
شعر با نام ساغر
مطرب آن نغمه سبک برزد
ساقی آن ساغر گران برداشت
شعری با کلمه ساغر
ساقیا ساغر شراب کجاست
وقت صبحست آفتاب کجاست
شعر در مورد اسم ساغر
ساقی غمت بجای باده
خون می دهدم ز ساغر دل
شعر درباره اسم ساغر
بی باده مدهوشم، ساغر نوشم
ز چشمه نوش تو
شعر درمورد اسم ساغر
بوسه ای بر کنار ساغر نه
پس بگردان شراب شهدآمیز
شعر درباره اسم ساغر
می گلرنگ خونی رازست
لب ساغر خموش غمازست
شعر درمورد اسم ساغر
شاید که دهی به دوستداری
آن ساغر مهر دوستگانی
شعر برای اسم ساغر
از شیشه مقصود گلابی نگرفتم
وز ساغر امید شرابی نچشیدم
شعر با اسم ساغر
آن ساغر پرعقار برریز
بر وسوسه محال پیما
شعر با کلمه ساغر
در خانه دل همی رسانند
آن ساغر باقی هنی را
شعر با نام ساغر
ساغر می قهقهه آغاز کرد
خابیه خونابه گرستن گرفت
شعری با کلمه ساغر
ساغر شاهانه گرفتی به کف
گلشکر نادره پرورده ای
شعر در مورد اسم ساغر
ترک سوارست برین یک قدح
ساغر دیگر جهه قوش، قوش
شعر درباره اسم ساغر
ساقی آتش پرست آتش دست
ریخت در ساغر آتش سوزان
شعر درمورد اسم ساغر
زهر ازین ساغر بیرون دهند
باده نمایند ولی خون دهند
شعر درباره اسم ساغر
باده در ساغر فکن خواجو که بر یاد لبش
جام صافی برکف و لب بر لب ساغر خوشست
شعر درمورد اسم ساغر
ساغر بود پر می، ساغر بود پر می، در روزگارت
یا بی نوا چون من، در روزگاری، در روزگاری
شعر برای اسم ساغر
دیده امید ما از آرزو پر می شود
ساغر خورشید اگر لبریز از شبنم شود
شعر با اسم ساغر
مردم از مینا به ساغر باده می ریزد و من
از تنک ظرفی می از ساغر به مینا می کنم
شعر با کلمه ساغر
دیگران گرباده از مینا به ساغر می کنند
من زکم ظرفی می از ساغر به مینا می کنم
شعر با نام ساغر
به یک ساغر در آشامم همه دریای مستی را
چو ساغر می کشم، باری، قلندروار اولی تر
شعری با کلمه ساغر
یک قطره از این ساغر کار تو کند چون زر
جانم به فدا باشد این ساغر زرین را
شعر در مورد اسم ساغر
ای بوالعلا ای بوالعلا مومی تو اندر کف ما
خنجر شوی ساغر کنم ساغر شوی خنجر کنم
شعر درباره اسم ساغر
شکست پیر مغان گر سرم به ساغر می
عجب مدار که سرها شکسته بر سر می
شعر درمورد اسم ساغر
ستم به ساغر می شد نه بر سر من اگر
شکست بر سر من می فروش ساغر می
شعر درباره اسم ساغر
شبی ای مه، دمی ای گل، گذری کن بر سر ما
که جدا زان لب میگون، شده پرخون ساغر ما
شعر درمورد اسم ساغر
هان غیر، اگر حریف مایی پیش آی
کالماس بجای باده در ساغر ماست
شعر برای اسم ساغر
ساقی اگرم می ندهی می میرم
ور ساغر می ز کف نهی می میرم
شعر با اسم ساغر
زان ساغر لبریز که پر می ز غمست
یک جرعه به کار بی سرانجامان کن
شعر با کلمه ساغر
دیروز به توبه ای شکستم ساغر
و امروز به ساغری شکستم توبه
شعر با نام ساغر
من می زده دوشم شاید که خیال تو
امروز به یک ساغر مستانه کند ما را
شعری با کلمه ساغر
از لب تو تشنگان محروم و ساغر بهره مند
مرهمی باید هم آخر دلفگاران ترا
شعر در مورد اسم ساغر
عالمی را از تو شد پیمانه پر
پر نگشت از خون کس ساغر ترا
شعر درباره اسم ساغر
درون پرده رندان مخالفی چون نیست
بیار ساقی عشاق ساغر صهبا
شعر درمورد اسم ساغر
پیموده ساقی در قدح بیهوشی عشاق را
گویی فزون با بنده داد آن ساغر پیموده را
شعر درباره اسم ساغر
همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می خیزد
مرا دیوانگی زان نرگس مستانه می خیزد
شعر درمورد اسم ساغر
باده به سفال آر که ما درد کشانیم
کس از پی ما ساغر و پیمانه نسازد
شعر برای اسم ساغر
چون نوازد خوبرو آنگه کشد، خود فتنه بود
ساغر شیری که شیرین بر کف فرهاد داد
شعر با اسم ساغر
خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند
به جز از خون جگر شربت دیگر ندهند
شعر با کلمه ساغر
دل کنم بر آتش رویش کباب
چون لب میگون او ساغر کشد
شعر با نام ساغر
چو دل حریف تو شد زینهار، ای ساقی
تنک شراب مرا ساغر گران ندهند
شعری با کلمه ساغر
ساقیا، چون دور گردانی ز خون من بشوی
آن لب ساغر که لبهای تو می آلایدش
شعر در مورد اسم ساغر
بیخود شدیم، ساقی، زان نازنین مجلس
ساغر به دیگران ده، ما را بس است بویی
شعر درباره اسم ساغر
بده ساقی، چو کشتی ساغر می
به یاد دجله بغداد هیلا
شعر درمورد اسم ساغر
شوق لب چون جام عقیقش ز لطافت
خون از دهن ساغر و پیمانه برانداخت
شعر درمورد اسم ساغر
باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست؟
تشنگان عشق را آن آب چون آذر کجاست؟
شعر برای اسم ساغر
ساغر ز سیم ساده با آب لعل دایر
مجمر ز زر پخته با عود خام گردان
شعر با اسم ساغر
زان ساغر نهانی بر باده ای که دانی
چون گرم گشت منزل غوغا پدید کردی
شعر با کلمه ساغر
تاچه کشم من؟ که بدین دست تنگ
ساغر می خواهم و آواز چنگ
شعر با نام ساغر
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
شعری با کلمه ساغر
حدیث حافظ و ساغر که می زند پنهان
چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست