اس ام اس غمگین و تنهایی
اس ام اس غمگین گریه اور
اس ام اس غمگین گریه اور SMS Qamgin Geryeavar • • • همه جا سرد و سیاه رو لبام ناله و آه سر من بی سایبون نگهم مونده به راه موندم غمگین …
اس ام اس غم انگیز
اس ام اس غم انگیز SMS QamAngiz • • • عهد کن یارم بمانی تا قیامت ، ای رها اولین و آخرین عشقم بمانی ، با وفا کلبه ای با هم بسازیم …
اس ام اس غمگین و دلشکسته دپرس
اس ام اس غمگین و دلشکسته دپرس SMS Ghamgin • • • دردنوشته و دل نوشته ها نام مستعار تمام زخم های من است ! • • • اس ام اس غمگین …
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
تو برو ، من هم برای اینکه راحت بروی میگویم : باشد ، برو خیالی نیست …
اما کیست که نداند بی تو تنها چیزی که هست خیال توست !
•
•
•
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
غمگینم همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده
و به این فکر میکند که چگونه بمیرد ؟
گرسنه و آزاد یا سیر و اسیر …
•
•
•
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
خیلی سخته خواب کسی رو ببینی که
دیگه نمی تونی تو واقعیت ببینیش …
•
•
•
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
غمگینم
مثل مرده ای که توان تسلی دادن به بازماندگانش را ندارد !
•
•
•
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺎﻧﺪﯾﺪﺍ ﺷﺪﻡ ولی ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﺰﯼ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﯽ
ﻣﺮﺍ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻫﺎ ﺭﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ !
کافی است ﺗﻨﻬﺎ ﺗــــﻮ ﻣﺮﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯽ ؛ ﮐﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﭘﯿﺮﻭﺯﻡ ﮐﻦ …
•
•
•
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
از همه آشناترم رفت و دیگه منو نخواس
فرصت گفتن نداد حتی برای التماس
•
•
•
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
خواستم آرزوهایم را به رخ روزهایم بکشم
دیدم تو با روزها دست به یکی کرده ای
آنها خودت را دارند و من فقط حسرتت را
زبانم بند آمد !
•
•
•
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
از تو گفتن سوزش چشم می آورد
و از تو نگفتن تورم گلو …
•
•
•
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
سخت است ببازی تمام احساس پاکت را و هنوز نفهمیده باشی اصلا دوستت داشت ؟
روزگار با ما خوب تا نکرد ، ما را خوب “تا” کرد …
•
•
•
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
اونی که سکته ی قلبی کرده مُرده
اونی که سکوت قلبی کرده مُرده تر …
•
•
•
اس ام اس غمگین و تنهایی
SMS Qamgin Tanhayi
•
•
•
روزها رفتند و من دیگر ، خود نمیدانم کدامینم
آن من سرسخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم ؟
بگذرم گر از سر پیمان ، میکشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید ، عاقبت روزی به دیدارم