گلچین زیباترین شعر در مورد تبسم
متن در مورد حاج قاسم سلیمانی
متن در مورد حاج قاسم سلیمانی متن در مورد حاج قاسم سلیمانی ، متن کوتاه در مورد سردار سلیمانی و شهادت همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم …
گلچین زیباترین شعر در مورد اسم باران
شعر در مورد اسم باران شعر در مورد اسم باران,شعر درباره اسم باران,شعر نو در مورد اسم باران,شعر درمورد اسم دختر باران,شعر درباره اسم باران,شعر در مورد اسم باران,شعر نو در مورد …
گلچین زیباترین شعر در مورد چت
شعر در مورد چت شعر در مورد چت ,شعر در مورد چت ممنوع,شعر در مورد چت نکردن,شعر طنز در مورد چت,شعر طنز درباره چت,شعر طنز چت روم,شعر برای چت روم,چت روم شعر …
شعر در مورد تبسم
,شعر در مورد تبسم,شعری در مورد تبسم,شعر درباره تبسم,شعر در مورد شکریه تبسم,شعر در مورد اسم تبسم,شعر درمورد تبسم وترنم,شعری درباره تبسم,شعر نو درباره تبسم,شعر درباره ی تبسم,شعر درباره شکریه تبسم,شعر تبسم,شعر در مورد تبسم,شعری در مورد تبسم,شعر نو درباره تبسم,شعری درباره تبسم,شعر درباره ی تبسم
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد تبسم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دل خسته (بیدل) نوحه سر از تبسم لعل تومانده جدا
در ساز فغان نزند چکند سر و برگ نی که شکر نشود
شعر در مورد تبسم
بعهد حسن او گاهی تبسم بینی از لبها
که گویی مرده صد ساله در سینه دل دارد
شعری در مورد تبسم
یک نگاه و یک تبسم گر کنی سرمایه ام
نوش و نیش هر دو عالم را سراسر میخرم
شعر درباره تبسم
تبسم خونبها می آورد گو غمزه خنجر زن
که همره کرده می آرد نگاه درد درمان را
شعر در مورد شکریه تبسم
تو زخم ناز بر جان میزن و می آزما بازو
دهان پر تبسم گو علاج خونبها می کن
شعر در مورد اسم تبسم
می فریبم مست خود را او تبسم می کند
کاین سلیم القلب را بین کز کجا مست آمدست
شعر درمورد تبسم وترنم
چو گفتمش که نصیبم دگر ز لعل تو نیست
گشود لب به تبسم که یا نصیب و برفت
شعری درباره تبسم
از لعل و چشمت آخر دیدی که شد فروغی
ممنون به یک تبسم، قانع به یک نظاره
شعر نو درباره تبسم
(هرگه لبت به خنده تبسم ادا شود
هر عضو من چو برگ گل از هم جدا شود)
شعر درباره ی تبسم
جز تبسم با لب او هیچکس را تاب نیست
موج میباید که گردد با خط ساغر طرف
شعر درباره شکریه تبسم
بی تبسم نیست با آن جوش شیرینی لبش
تا تو دریابی که در کار است در هر جا نمک
شعر تبسم
آمد زگلشن ناز آن جوهر تبسم
دل در کف تغافل گل بر سر تبسم
شعر در مورد تبسم
اگر بسر مشق تار موئی رسم به نقاش آن تبسم
زپرده دیده تا بمژگان چه حیرت آباد مینگارم
شعری در مورد تبسم
ترشح ما به ناز دلی را محو احسان کن
تبسم میکند آینه بر گیر و نمکدان کن
شعر نو درباره تبسم
بکشت بیحاصلی که خاکش نمیتوان جز بباد دادن
هوس چه مقدار کرده خرمن تبسم گندم از لبی نان
شعری درباره تبسم
گر از موج گهر نشنیده ئی رمز خروش او
بیا شور تبسم بشنو از لعل خموش او
شعر درباره ی تبسم
صبح تبسم ناز صد کاف و نون گل افشاند
لیک از غنای عبرت یک لب گهر نسفتی
شعر در مورد تبسم
تبسم از لبت چون موج در گوهر کند بازی
نسیم از طره ات چون فتنه در محشر کند بازی
شعری در مورد تبسم
بر خودم گریه همی آید و بر خنده تو
تا تبسم چه کنی بی خبر از مبسم دوست
شعر درباره تبسم
من چو بلبل همه شب زار همی نالیدم
دوست چون غنچه بر آن گریه تبسم می کرد
شعر در مورد شکریه تبسم
ز گرد خط، گرفتم بی صفا شد ظاهر آن لب
کجا رفت آن تبسم ها و آن حرف آفرینی ها؟
شعر در مورد اسم تبسم
گر تبسم این چنین بر لعل او زور آورد
لرزه بر آب زمین گیر گهر می افکند
شعر درمورد تبسم وترنم
از تبسم چون دهد پیوند دلها را به هم؟
آن که از چین جبین شیرازه دلها بود
شعری درباره تبسم
سینه درد از نفسش مست جوش
از لب اندوه تبسم فروش
شعر نو درباره تبسم
از لبت آلایش تلخی بشوی
وانگه از او شهد تبسم بجوی
شعر درباره ی تبسم
چون لب وی این در بی آب سفت
ذوق تبسم به نفس داد و گفت
شعر درباره شکریه تبسم
نغمه بلبل چمن آرای باغ
گل به تبسم طلبد صوت زاغ
شعر تبسم
تبسم می کنی در روزگار خط، نمی دانی
که این شام سیه صبح قیامت در قفا دارد
شعر در مورد تبسم
لب لعلی که می دارد دریغ از من تبسم را
زخط در چاشنی صد طوطی شکرشکن دارد
شعری در مورد تبسم
تبسم می کنی چون برق بی پروا، نمی دانی
که دارد گریه ها در آستین ابربهار خط
شعر نو درباره تبسم
خنده و جان بر لبم یکبار می آید چو برق
ابر می گرید به حالم چون تبسم می کنم
شعری درباره تبسم
هرزه خندی شیوه من نیست چون گلهای باغ
می برم سر در گریبان و تبسم می کنم
شعر درباره ی تبسم
ز کار دل گره، چون اشک از مژگان، فرو ریزد
چو آید در تبسم غنچه مشکل گشای او
شعر در مورد تبسم
تکلم چون کند گوش صدف از در گران گردد
تبسم چون نماید آب در گوهر کند بازی
شعری در مورد تبسم
مرا به نیم تبسم خراب کرد و گذشت
نگاه گرم عنان را به خواب کرد و گذشت
شعر درباره تبسم
گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کند
فتنه ای هر دم ازان کنج دهن گل می کند
شعر در مورد شکریه تبسم
ز شکر خنده آن لعل شادات
تبسم در دهان غنچه شد آب
شعر در مورد اسم تبسم
از تبسم بر سر خوبان چرا منت نهند
این ملاحت با نمک هست از نمکدان شما
شعر درمورد تبسم وترنم
هرکس بلبش گرم شود چشم تبسم
با او نشینندکه بیگانه عشق است
شعری درباره تبسم
تبسم تو که ناسور را دهد مرهم
بسینه نیش زند نیش غمزه را چه کند
شعر نو درباره تبسم
بعهد حسن او گاه تبسم بینی از دلها
که گوئی مرده صد ساله درسینه دل دارد
شعر درباره ی تبسم
تبسم گونه فرما و عمر جاودانم ده
که باشد لذتی گیرم ز درد بیدوای تو
شعر درباره شکریه تبسم
گفت لعلت به تبسم که دل از ما برگیر
از عسل، امر محال است، مگس دور شود
شعر تبسم
تبسم از لب او خط کشید آخر بخون من
نپوشید از نزاکت پرده این لفظ مضمون را
شعر در مورد تبسم
دوش با تیغ تبسم رفتی از بزم و هنوز
شور بیرون می دهد زخم نمک پرورد ما
شعری در مورد تبسم
تبسم ریز صبحی رفت از گلشن که تا محشر
بهرسو غنچه ها لب می کند از حسرت بوسش
شعر نو درباره تبسم
آنکه چون گل زخم ما را در نمک خواباند و رفت
چون سحر شور تبسم میچکد از پیکرش
شعری درباره تبسم
هوس جنون زده نفس بکدام جلوه کمین کند
چو سحر بگرد عدم تند که تبسم نمکین کند
شعر درباره ی تبسم
سحر غناکده حیا بنفس نمیبرد التجا
چه غرض بطبع تو بال زد که تبسم تو سؤال شد
شعر در مورد تبسم
من روزه ی دلتنگی ام را با تبسم های تو وا می کنم
پس ” رَبَنّایَت ” رابخوان، هنگام افطاری است، می فهمی؟
شعری در مورد تبسم
نه تبسم ، نه اشاره ، نه سوالی ، هیچ چیز
عاشقی چون من فقط او را تماشا میکند
شعر درباره تبسم
بگو چقدر می ارزد
شکوفه ای که رو به تنهایی این اتاق
تبسم کرده؟
شعر در مورد شکریه تبسم
آمد زگلشن ناز آن جوهر تبسم
دل در کف تغافل گل بر سر تبسم
شعر در مورد اسم تبسم
ندارد مزرع امکان دمیدن
تبسم آبیار دانه کیست
شعر درمورد تبسم وترنم
در تکلیف تبسم مگشای
دهن تنگ تو شکر دارد
شعری درباره تبسم
کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می کنم
زهر خند است این که پنداری تبسم می کنم
شعر نو درباره تبسم
به طراوت رخ تو رشک گل سیراب است
به تبسم دهنت غیرت تنگ شکر است
شعر درباره ی تبسم
کاشکی صد چشم بودی از پی گریه مرا
چون لبت در گریه زارم تبسم می کند
شعر درباره شکریه تبسم
بیاد محفل نازش سحرخیز است اجزایم
تبسم تا کجاها چیده باشد دستگاه آنجا
شعر تبسم
شد جوش خطت پرده اسرار تبسم
پوشید هجوم مگس این تنگ شکر را
شعر در مورد تبسم
زلعلش هر کجا حرفی بتحریر آشنا گردد
تبسم میکشد چون صبح بال از خط مسطرها
شعری در مورد تبسم
زدل برگشته مژکانت تغافل بسته پیمانت
تبسم چیده دامانت بنازم نازنینی را
شعر نو درباره تبسم
برین محفل نظر واکردنم چون شمع میسوزد
تبسم در نمک خواباند این زخم نمایان را
شعری درباره تبسم
ای لعل یار ضبط تبسم مروت است
تا نشکنی بخنده نمکدان آفتاب
شعر درباره ی تبسم
اگر تبسم گل ابروی ادا دزدد
شکست بال شود بهر بلبلان محراب
شعر در مورد تبسم
نتوان دم تبسم لعل تو یافتن
یاقوت زهره ئی که ندزدد جگر در آب
شعری در مورد تبسم
لعل خاموشت گر از موج تبسم دم زند
غنچه سازد در چمن پیراهن از خجلت قبا
شعر درباره تبسم
در تبسم کم نشد زهر عتاب از نرگست
کی بشور پسته ریزد تلخی از بادامها
شعر درباره تبسم
زبان ناله ببستیم زین ادب که مباد
تبسم تو کشد ننگ لب گزیدن ما
شعر در مورد شکریه تبسم
بی پردگی جوهر راز است تبسم
ای غنچه مدر پیرهن گلبدنیها
شعر درباره تولد خودم
امروز روز توست…..روز میلادت
دنیا تبسم کرده است امروز با یادت
امروز بی شک اسمان ابی ترین ابیست
چرخ و فلک همچون دلم درگیر بی تابیست
تولدت مبارک